دوم آبان سالروز تولد آرتمیس عزیزم
آرتمیس عزیزم می خواستم زیباترین کلام را برایت بنویسم,اما پنداشتم ساده نوشتن همچون ساده زیستن زیباست. خوشبختی من در باتو بودن است وروز تولد تو تقدیر خوشبختی من است.تو آمدی وعمیق ترین نگاه را از میان چشمان زیبایت به وصال قلبم نشاندی , ای بهترین وزیباترین عشق دنیا....وهزاران بار خداراشکرکه چنین روزی را آفرید تا باغ جهان نظاره گرشکفتن گلی چون تو باشد. تولد اغاز زیباییهاست.
عزیزم تولدت مبارک
در ادامه مطلب شعری که مامان کیمیابرات سروده می نویسم:
غروب بود به حدرسید درد های سخت زن
مچاله شد,کشیده شد اتاق زایمان و تن
به آخرش رسیده بود شمارش کمی نفس
صدای جیغ کم توان و کودکی شبیه من
به روی سینه ام نشست ضعیف وگیج وبهت زده
دختری که می گریست به روی دست های زن
....و آرتمیس دختری شبیه نور آفتاب
به تابشی عظیم وژرف واسوه غیورزن
شش سال گذشته وهنوز چشم مشکی اش
به تازگی رسانده است دلیل عاشقش شدن