مهمون کوچولوی ما
آرتمیس عزیزم قراره که تو چند روزی مهمون ما باشی ومن ازته دلم خوشحالم. البته خودت هم خوشحالی وهم ناراحت ,گاهی وقتا هم میگی دلم برای مامانم تنگ شده اما وقتی یادت می افته که بابات آبله مرغان گرفته میگی زینب عیبی نداره پیشت می مونم.عزیز عمه من تمام سعیم رو می کنم که این دو روز حسابی بهت خوش بگذره وامیدوارم که همین طور هم بشه. دوستت دارم عزیزم
نویسنده :
زینب
9:51